جدول جو
جدول جو

معنی لنگ کردن - جستجوی لغت در جدول جو

لنگ کردن
آسیب رساندن به پای کسی به گونه ای که بلنگد، کنایه از کاری را تعطیل کردن، کنایه از توقف کردن قافله میان راه
تصویری از لنگ کردن
تصویر لنگ کردن
فرهنگ فارسی عمید
لنگ کردن
به صدمتی یا بضربتی پای او را از کار انداختن
تصویری از لنگ کردن
تصویر لنگ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
لنگ کردن
در ورزش در کشتی پای خود را به پای حریف بند کردن و او را به زمین زدن
تصویری از لنگ کردن
تصویر لنگ کردن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جنگ کردن
تصویر جنگ کردن
نبرد کردن رزم کردن پیکارکردن زد و خورد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنگ کردن
تصویر گنگ کردن
لال کردن ابکم ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
جای گرفتن اقامت کردن: لنگر نکرده ایم چو گوهر درین محیط از بوستان دهر چو شبنم گذشته ایم. (صائب لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنگ کردن
تصویر رنگ کردن
((~. کَ دَ))
فریب دادن، گول زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنگ کردن
تصویر تنگ کردن
Narrow
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رنگ کردن
تصویر رنگ کردن
Color, Dye, Paint
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لنگر کردن
تصویر لنگر کردن
Cripple
دیکشنری فارسی به انگلیسی
上色 , 染色 , 油漆
دیکشنری فارسی به چینی
colorare, tingere, dipingere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
colorier, teindre, peindre
دیکشنری فارسی به فرانسوی